نقاشی کودک شما، آینهی احساسات اوست
نقاشی هر انسانی نشوندهندهی درونیاتشه؛ اما این موضوع در مورد نقاشی کودک، نمود بیشتری پیدا میکنه؛ نقاشی کودک بیانگر تمام احساسات درونی اونه. بهتره بدونید که برای تحلیل و قضاوت یک اثر، باید به صورت مستمر و پیدرپی نقاشیهای کودک رو زیر نظر داشته باشید تا به جنبههای درونی کودکان پی ببرید.
در نقاشی کودک، هر شکل، نماد یا رنگ، بیانگر یک شخص، یک احساس و یا یک ویژگی روحی خاصه. حتی نقطهی شروع نقاشی هم، برای روانشناسی کودک مهمه؛ مثلا اینکه کودک، نقاشی رو از مرکز، پایین، بالا و یا کدوم گوشه شروع کنه. بهتره چند تا از عناصر پرکاربرد در نقاشی کودک رو باهم بررسی کنیم.
خانه متداولترین عنصر نقاشی کودک
در نقاشیهای کودکان، خونه بیش از هر چیز دیگهای کشیده میشه. در شروع کار معمولا خونه به صورت یک مربع که بالای اون یک مثلث قرار داره، کشیده میشه.
خونه نماد پناهگاه، هستهی اصلی و گرمی خونوادهایه که ممکنه مورد علاقه یا تنفر کودک باشه. خونههایی که کودکان نقاشی میکنند، ممکنه باغچه، گل، درهای بزرگ، پنجره و پردههای رنگین داشته باشه. همچنین خونهای، نماد یک زندگی خوشبخته که کودک در اون احساس آرامش میکنه.
برعکس، اگر خونهای بدون در ورودی، با دیوارهایی بلند و منزوی و دورافتاده ترسیم بشه، معنای متفاوتی پیدا میکنه. اگر این خونه بین سنین پنج تا هشت سالگی ترسیم بشه، نشوندهندهی خجالتی بودن کودک و وابستگی شدید اون به مادرشه؛ بعد از هشت سالگی نشون دهندهی احساس خودکوچکبینی و تنهایی کودک و در نوجوانی نشوندهندهی شرم و حیای بیش از حد و داشتن احساسات رقیقه.
نقش مهم خورشید در نقاشی کودک
خورشید بهدلیل نقش مهمی که برعهده داره، در نقاشیهای بیشتر کودکان دیده میشه. تصویر خورشید بیانگر امنیت، خوشحالی، گرما، قدرت و بهنظر بعضی پژوهشگران نماد پدر مطلوبه!
وقتی رابطهی پدر و کودک خوب باشه، خورشید به طور کامل و در حال درخشیدن نمایش داده میشه؛ موقعی که این ارتباط مطلوب نباشه، خورشید در پشت کوه ناپدیده و یا به صورت قوسی در افق دیده میشه و اگر کودک از پدرش بترسه، خورشید به رنگ قرمز تند یا سیاه که مضطرب کنندهست، ترسیم میشه.
با وجود این، نحوهی نمایش خورشید، مثل سایر موضوعهای نقاشی ممکنه به حال و حوصلهی لحظهای کودک و نه به تفاهم و عدمتفاهم بین کودک و پدر بستگی داشته باشه.
بنابراین، قبل از هر قضاوت و تعبیری در این مورد، بهتره چندین نقاشی یک کودک رو مورد بررسی قرار داد تا معلوم بشه آیا این پدیده مرتب تکرار میشه یا نه؛ بعد تازه میشه به تجزیه و تحلیل اون پرداخته بشه. در تجزیه، تحلیل و تفسیر نقاشی کودک، باید به نقش آموزش و یادگیریهای قبلی هم توجه داشت.
اگر بدون در نظر گرفتن الگوهای یاد گرفته شده در گذشته، بخواهید نقاشی کودک رو تفسیر کنید، از حقیقت دور میشید و به یک تشخیص غلط دربارهی حالات عاطفی و روانی کودک میرسید.
ضمن اینکه، در تفسیر نقاشی کودک، باید جنبههای مختلفی از نقاشی رو مد نظر قرار داد که عبارتند از: رنگ، محتوا، فضای به کار گرفته شده و خطوط (اشکال). بدیهیه که تفسیر نقاشی کودک بدون در نظرگرفتن هر کدوم از این جنبهها، شما رو به نتیجهی مطلوب نمیرسونه.
درخت، ریشه نقاشی کودک
برای تجزیه و تحلیل درخت در نقاشی کودک، باید سه قسمت اون رو مشخص کرد که عبارتند از: ریشه، تنه، شاخهها و برگها؛ ریشه که در زمین فرو رفته و درخت از اون غذا دریافت میکنه، نماد ناخودآگاه و فشارهای غریزیه. تنه، پرثباتترین و مشابهترین عامل به خود کودک هست؛ بنابراین بیانگر مشخصات دائمی و عمیق شخصیت اونه. شاخهها و برگها بیانگر راه ارتباطی اون با دنیای خارجه.
اگر کودک به ریشه نسبت به بقیهی قسمتهای درخت اهمیت بیشتری داده باشه، نشوندهندهی طبیعت بدوی، عاشقانه و در عین حال محافظه کار و بی حرکت کودکه. تنهی درخت ممکنه کوتاه و یا بلند کشیده بشه. بچهها در سنین قبل از مدرسه، تنهی درخت رو بلند ترسیم میکنند ولی بعد از این سن، بلند بودن درخت، معمولا نشوندهندهی عقبافتادگی فکری، بیماری عصبی و یا آرزوی بازگشت به دنیای کوچکی و قبل از مدرسهست.
تنهی درخت اگر کوتاه کشیده بشه، نشوندهندهی جاهطلبی و بلندپرواز بودن کودکه. تنهی درخت ممکنه مستقیم، صاف و یا کج کشیده بشه و در حالت دوم نشوندهندهی عدم ثبات کودکه. درختی که دارای برگهای زیاد و درهمی باشه، نشوندهندهی شخصیت بلغمیمزاج و در خودفرورفتگی کودکیه که آمادگی تغییر و تحول نداره.
درختی که شاخههای اون مختلف و هر کدوم به سمتی کشیده شدند، نشوندهندهی حساسیت شدید کودکیه که مسائل رو به سادگی میفهمه و قادر به ارتباط با دیگرانه و در عین حال به راحتی میتونه خودش رو با محیط سازگار کنه.
نقاشی کودک و شکل آدم
کودک وقتی شکل آدم میکشه، قبل از هر چیز شکل خودش و یا درکی رو که از بدن و تمایلاتش داره، بیان میکنه. در واقع، بین بعضی از خطوط آدم نقاشی شده، با خصوصیات روانی و جسمی کودکی که اون رو کشیده، ارتباط مشخصی وجود داره.
اگر آدم در مجموع هماهنگ باشه، احتمال بسیاری وجود داره که کودک کاملا سازگار باشه. اگر برعکس، آدمک در اندازهای خیلی کوچک و یا در گوشهای از کاغذ کشیده شده باشه، معناش اینه که کودک خودش رو کمارزش و از دیگران پایینتر میدونه. به طورکلی نمادهای اصلی اندامها رو به صورت زیر تفسیر میکنند:
- سر: سر معرف مرکز شخصیت، قدرت فکری، هوشی و عامل اصلی مهار فشارهای درونیه. کودکان، همیشه سرهای بزرگ میکشند ولی اگر سر خیلی بزرگ باشه، نشوندهندهی اونه که «من» کودک، بیش از حد طبیعیه.
- چهره: کلیهی صاحب نظرانی که به تفسیر نقاشی فرافکنی معتقدند، در این زمینه توافق نظر دارند که اندازهی نقاشی از چهرهی انسان، مهمترین جنبهی اونه؛ چون انعکاس مستقیمی از عزت نفس نقاش هست. چهرههای بلندتر از حد متوسط، برای گروه سنی مربوط، میتونه نشونهی جنبههایی از شخصیت، از قبیل پرخاشگری یا خودبزرگبینی باشه. نقاشیهای ریز و بسیار کوتاهتر از حد متوسط میتونه حاکی از نارسایی، کهتری، عزت نفس پایین، اضطراب یا افسردگی باشه.
- صورت: صورت در نقاشی کودک، اهمیت داره و معمولا تنها کشیده میشه. کودکان پرخاشگر، اجزای صورت رو به صورت اغراقآمیزی بزرگ ترسیم میکنند؛ در حالی که کودکان خجالتی، جزئیات رو از نظر میندازند و فقط دایرهی صورت رو ترسیم میکنند و به ندرت صورتی رو از نیم رخ میکشند.
- دهان و دندانها: نقاشی دهان، هم میتونه معنی نیاز به مواد خوراکی رو نشون بده و هم به معنای پرخاشگری باشه. لبها که بسته باشند، نشوندهندهی تنش و فشاره و همینطور چونه، نماد قدرت مردانگیه.
- چشمها: نقاشی چشم، دنیای درون نقاشی و اجتماعی بودن کودک رو نشون میده. در کودکان خودخواه، چشمها ارزش زیبایی هم دارند.
- دستها و بازوها: کشیدن دستها و بازوهای بزرگ، نشوندهندهی قدرت و کنترله. برعکس ادعا میشه که حذف دستها و بازوها، بازتاب احساس فقدان قدرت و بیهودگی و بی یاور بودنه. البته حذف دستها و بازوها در نقاشی کودکان کمتر از پنج سال، خیلی رایجه. نقاشیهایی از چهرهی انسان که در اونها دستها در جیب فرورفته یا پشت سر قرار گرفته، نشوندهندهی احساس گناه و اضطراب دربارهی کنترل محرکهای «ممنوعه» هست.
- پاها: کودکان ضعیف و درونگرا، معمولا برای آدم پا نمیگذارند و یا اون رو در حالت نشسته نقاشی میکنند.
- بالاتنه: اگر باریک و لاغر کشیده بشه، مشخص کنندهی اینه که کودک از اندام خودش ناراضیه و یا از چاق شدن و بزرگ شدن میترسه؛ البته در مواردی، بالاتنهی لاغر ممکنه نشوندهندهی ضعف جسمانی واقعی باشه.
فضا مهمترین عناصر نقاشی کودک
به طور کلی کودکانی که رسم نقاشی اونها به تناسب بر روی کاغذ ترسیم شده، کودکانی آروم هستند. به نظر روانشناسان کودکانی که فضا رو بهتر از دیگران حس میکنند، دارای قابلیت درک بهتری هستند.
گرایشی که کودک برای خارج شدن از کادر کاغذ داره، نه تنها نشوندهنده خصوصیات کودکان خردسال یا عقبموندهایه که کنترل عضلانی نداره؛ بلکه در بین کودکان بزرگسال هم که از کمبود محبت رنج میبرند، دیده میشه. این کودکان به طور اغراقآمیزی در جستوجوی توجه و کمک هستند تا کمبود اعتماد به نفسشون رو که مخصوص انسانهای نامطمئنه، جبران کنند.
کودکان خجالتی و کمرو هم در گوشهی کاغذ و یا در قسمتی محدود از فضای کاغذ و یا بر روی کاغذ کوچکی نقاشی میکنند. چون در مقابل سطح کاغذهای بزرگ، خودشون رو گم میکنند و این هم نشوندهندهی عدم اعتماد و اطمینان به خوده. کودکانی که در نقاشیها این حالت رو نشان میدن، احتیاج به تشویق و پشتگرمی زیادی دارند.
بعضی دیگر از پژوهشگران متوجه شدند که کودکان خردسال از بالای کاغذ شروع به نقاشی میکنند. علت این کار، مربوط به شکل بدن آدمک و حرکات دسته و همچنین این که قسمت بالا، نشوندهندهی سر و آسمان و نمادی از ارزشهای والاست.
کودکی که زیاد به طرف چپ کاغذ متمایل بشه، البته اگر کودک دست چپ نباشه، نشوندهندهی غم و اندوه و گوشهگیر بودن و بیاعتمادی نسبت به خوده. این افراد سریعاً تصمیم میگیرند و در جستوجوی عواطف و احساسات سرکوبشدهی خود هستند. اونهایی که تصاویر رو در گوشهی راست صفحه میکشند، اکثراً افرادی حساس هستند که به دنبال ارضا و ارتقای مسائل عقلی و ذهنی خود در تکاپو هستند. ناحیهی راست، ناحیهی آیندهست.
جا دادن تصویر در سمت چپ، از خودمحوری نقاش حکایت میکنه و عکس اون در افرادی که تحتتأثیر محیطاند و شرایط و موقعیت محیط بر اونها حاکمه، صدق میکنه. اگر تصویر کوچک و نزدیک لبهی پایین صفحه باشه، علامت احساس عدمامنیت و عدم استقلال نقاشه و گاهی دلیل بر افسرده بودن اونه. تمایل به ناحیهی پایین صفحه هم غرایز بنیادیه.
امیدواریم این مقاله از مجله آچاره برای شما مفید بوده باشد.